داستانک
خدای خوب من کاش نمی فهمیدیم و کاش می فهمیدیم،نمی فهمیدیم آنطور که دلمان می خواهد و می فهمیدیم آنطور که هست

یک شنبه 1 ارديبهشت 1392
نویسنده : محمد دهدار
بازدید : 524

داستانک

داستان زیبای 4 دانشجو و امتحان و استاد

چهار دانشجوی پزشکی که امتحان داشتند به جای خواندن درس و آماده کردن خود برای امتحان به یک پارتی میروند و از درس خواندن غافل میشوند.فردا صبح هر چهار دانشجو حیله ای به کار میبرند تا استاد امتحانشان را به تاخیر بیندازد.حیله از این قرار بود که به پیش استاد رفتند و به استاد گفتند دیروز به یک خارج از شهر رفته بودند و از قضا در راه برگشت لاستیک ماشینشان پنچر میشود و مجبور میشوند ماشین را تا شهر هل بدهند و نتوانستند درس بخوانند.استاد به آنها میگوید اشکالی ندارد و از شما چهار روز دیگر امتحان میگیرم.چهار دانشجو هم با خوشحالی تمام چهار روز را به درس خواندن مشغول بودند و در روز امتحان پیش استاد رفتند.استاد از آنها میخواهد هر کدام به اتاق جداگانه ای بروند تا از آنها امتحان گرفته شود.پس از اینکه استاد برگه ها را به آنها میدهد همگی به شدت تعجب میکنند.به نظر شما سوالات و بارم نمرات به چه صورت بود؟

__سوال اول نام و نام خانوادگی؟ ( 2 ) نمره .
__سوال دوم کدام چرخ ماشین پنچر شد؟ ( 18 ) نمره.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: داستانک، ،
:: برچسب‌ها: "داستانک, جمله کوتاه, دانشجو, دانشگاه, امتحان",



تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کلبه اندیشه و احساس و آدرس mohammad.dh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.